یک اتاق ، یه ذره نور و سکـــــــــــــــوت ...
من خدایی دارم که همین نزدیکی هاست ...
در امتداد لحظه هام هر روز توی سایه های خاکستری شناور می شم
معنی اشک رو می دونم ...
بغض سنگین خاطره ها رو از نزدیک لمس می کنم
من تو این تاریکی ، دور از همه ...
خدا رو می خونم ........
توی تنهایی توی تاریکی دور از همه توی سختی ها توی خوشی غم توی دردا و مشکلات فقط خداست که میشه خوندش....
سلام
جالبه!
وبلاگ قشنگی دارید
قالبتون خیلی قشنگه
خداجون ما همه مسافریم(فرشید منافی)
خوشحال میشم به خانه ی افکار منم بیاید