در راه کبک

من سارا هستم ومی خوام واسه ایالت کبک کانادا اقدام کنم.فعلا دارم مدارکمو جمع می کنم و هنوز واسه کلاس فرانسه ثبت نام نکردم.

از دوستایی که این وبلاگو می خونن و هدفشون مث منه میخوام که با هم در ارتباط باشیم و اگه مایل هستید پیام بذارین.خوشحال می شم. امیدوارم همتون موفق باشید.

قایقی خواهم ساخت

قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.

قایق از تور تهی
و دل از آروزی مروارید،
همچنان خواهم راند
نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می فشانند فسون از سر گیسوهاشان

همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند

همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند

پشت دریاها شهری ست
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف

خاک موسیقی احساس تو را می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد

پشت دریا شهری ست
که درآن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.

پشت دریاها شهری ست!
قایقی باید ساخت.

                     

محدودیت ذهنی!

ککها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند! 

اگر یک کک را در ظرفی قرار دهیم از آن بیرون می پرد . پس از مدتی روی ظرف را سرپوش می گذاریم تا ببینیم چه اتفاقی رخ می دهد . کک می پرد و سرش به در ظرف می خورد و با کمی سر درد پایین می آید . این کار مدتی تکرار می شود . سر انجام در ظرف را بر می داریم. کک دوباره می پرد ولی فقط تا همان ارتفاع که سرپوش برداشته شده! درست است که محدودیت فیزیکی رفع شده است ولی کک فکر می کند این محدودیت همچنان ادامه دارد!

 فیلها را می توان با محدودیت ذهنی کنترل کرد . 

 پای فیلهای سیرک را در مواقعی که نمایش نمی دهند می بندند . بچه فیلها را با طنابهای بلند و فیلهای بزرگ را با طنابهای کوتاه !  

به نظر می آید که باید بر عکس باشد زیرا فیلهای پرقدرت به سادگی می توانند میخ طنابها را از زمین بیرون بکشند ولی این کار را نمی کنند!

 علت این است که آنها در بچگی طنابهای بلند را کشیده اند و سعی کرده اند خود را خلاص کنند ولی سرانجام روزی تسلیم شده و دست از این کار کشیده اند. از آن پس آنها تا انتهای طناب می روند و می ایستند آنها این محدودیت را پذیرفته اند!  

 

دکتر ادن رایل، یک فیلم آموزشی در مورد محدودیتهای تحمیلی تهیه کرده است . 

  نام این فیلم می توانید بر خود غلبه کنید “ است. 

در این فیلم یک نوع دلفین در تانک بزرگی از آب قرار می گیرد.  

نوعی ماهی که غذای مورد علاقه دلفین است نیز در تانک ریخته می شود .

 دلفین به سرعت ماهیها را می خورد .

 دلفین که گرسنه می شود تعدادی ماهی دیگر داخل تانک قرار می گیرند ولی این بار در ظروف شیشه ای!  دلفین به سمت آنها می آید ولی هر بار پس از برخورد با محافظ شیشه ای به عقب رانده می شود. پس از مدتی دلفین از حمله دست می کشد و وجود ماهیها را ندیده می گیرد ! محافظ شیشه ای برداشته می شود و ماهیها در داخل تانک به حرکت در می آیند. آیا می دانید چه اتفاقی می افتد ؟ 

 دلفین از گرسنگی می میرد!

 غذای مورد علاقه او در اطرافش فراوان است ولی محدودیتی که دلفین پذیرفته است او را از گرسنگی می کشد ! 

ما دلفین نیستیم فیل و کک هم نیستیم.

 ولی می توانیم از این آزمایشات درس بگیریم. 

زیرا ما هم محدودیت هایی را می پذیریم که واقعی نیستند!

به ما می گویند یا ما به خود می گوییم: نمی توان فلان کار را انجام داد!

 و این برای ما یک واقعیت می شود! 

محدودیت ذهنی به محدودیتی واقعی تبدیل می شود و به همان مستحکمی!  

 آنچه ما واقعیت می پنداریم واقعیت نیست بلکه پذیرش ماست.

مشکلات

وقتی برداشت محصول را به اینده وا می گذاریم میوه ها خواهند گندید , اما هنگامی که حل مشکلات را به بعد موکول می کنیم , دشواری ها افزون خواهد شد. (پائولو کوئلیو )

معنای شکست!

 شکست به این معنا نیست که خداوند رهایتان کرده , شکست یعنی اینکه خداوند راه بهتری پیش رویتان قرار داده است.