محدودیت ذهنی!

ککها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند! 

اگر یک کک را در ظرفی قرار دهیم از آن بیرون می پرد . پس از مدتی روی ظرف را سرپوش می گذاریم تا ببینیم چه اتفاقی رخ می دهد . کک می پرد و سرش به در ظرف می خورد و با کمی سر درد پایین می آید . این کار مدتی تکرار می شود . سر انجام در ظرف را بر می داریم. کک دوباره می پرد ولی فقط تا همان ارتفاع که سرپوش برداشته شده! درست است که محدودیت فیزیکی رفع شده است ولی کک فکر می کند این محدودیت همچنان ادامه دارد!

 فیلها را می توان با محدودیت ذهنی کنترل کرد . 

 پای فیلهای سیرک را در مواقعی که نمایش نمی دهند می بندند . بچه فیلها را با طنابهای بلند و فیلهای بزرگ را با طنابهای کوتاه !  

به نظر می آید که باید بر عکس باشد زیرا فیلهای پرقدرت به سادگی می توانند میخ طنابها را از زمین بیرون بکشند ولی این کار را نمی کنند!

 علت این است که آنها در بچگی طنابهای بلند را کشیده اند و سعی کرده اند خود را خلاص کنند ولی سرانجام روزی تسلیم شده و دست از این کار کشیده اند. از آن پس آنها تا انتهای طناب می روند و می ایستند آنها این محدودیت را پذیرفته اند!  

 

دکتر ادن رایل، یک فیلم آموزشی در مورد محدودیتهای تحمیلی تهیه کرده است . 

  نام این فیلم می توانید بر خود غلبه کنید “ است. 

در این فیلم یک نوع دلفین در تانک بزرگی از آب قرار می گیرد.  

نوعی ماهی که غذای مورد علاقه دلفین است نیز در تانک ریخته می شود .

 دلفین به سرعت ماهیها را می خورد .

 دلفین که گرسنه می شود تعدادی ماهی دیگر داخل تانک قرار می گیرند ولی این بار در ظروف شیشه ای!  دلفین به سمت آنها می آید ولی هر بار پس از برخورد با محافظ شیشه ای به عقب رانده می شود. پس از مدتی دلفین از حمله دست می کشد و وجود ماهیها را ندیده می گیرد ! محافظ شیشه ای برداشته می شود و ماهیها در داخل تانک به حرکت در می آیند. آیا می دانید چه اتفاقی می افتد ؟ 

 دلفین از گرسنگی می میرد!

 غذای مورد علاقه او در اطرافش فراوان است ولی محدودیتی که دلفین پذیرفته است او را از گرسنگی می کشد ! 

ما دلفین نیستیم فیل و کک هم نیستیم.

 ولی می توانیم از این آزمایشات درس بگیریم. 

زیرا ما هم محدودیت هایی را می پذیریم که واقعی نیستند!

به ما می گویند یا ما به خود می گوییم: نمی توان فلان کار را انجام داد!

 و این برای ما یک واقعیت می شود! 

محدودیت ذهنی به محدودیتی واقعی تبدیل می شود و به همان مستحکمی!  

 آنچه ما واقعیت می پنداریم واقعیت نیست بلکه پذیرش ماست.

نظرات 1 + ارسال نظر
pishi پنج‌شنبه 1 مهر 1389 ساعت 04:09 ق.ظ

از کوچه های حادثه به آرومی می گذرم ، با دستام چشمامو می گیرم تا اون بن بست تنهایی عشق رو نببینم ...

دلم عجیب هوای دیدنتو کرده ، انگشتامو خیلی آروم باز می کنم و از لا‌ به لا‌ی انگشتایی که داره میلرزه نیم نگاهی به گذشته ناتمومم میندازم …

ای کاش ........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد